تعداد این شهدا پنج تا است ولی مصادیق متعددی برای آنها در روایات و حکایات آمده است. البته بیشتر اختلافات در مصادیق شهدای سوم به بعد است و درباره شهدای اول و ثانی اختلاف کمتری وجود دارد. از سوی دیگر برخی اقوام و ممالک هم چنین تقسیمبندی ویژه خود دارند. مثلا در عراق، شهدای دوران رژیم بعث از خاندان صدر چنین رتبهبندی را دارند. با این حال ترتیب زیر، رایجتربن این ترتیبها است هرچند در ذیل هر یک، به برخی مصادیق اختلافی هم اشاره میشود.
*شهید اول؛ شمسالدین محمد بن مکی جبل عاملی
این عالم شیعه، از بزرگترین فقیهان و مجتهدان امامیه به شمار میآید. او در روستای جزین» از ناحیه جبل عامل لبنان به سال 734 هجری قمری دیده به جهان گشود. مراتب ابتدایی آموختن علوم دینی را از ادبیات تا سطوح آغازین علم فقه را در میهن خود فراگرفت و در همین دیار، به مجالس و اجتماعات دینی و علمی رفت و آمد میکرد. جمالالدین مکی، پدر شهید اول نخستین آموزگار او بود که ایشان هم از اعاظم علمای سوریه به شمار میآید. والدین شهید، به میمنت نام مبارک رسول الله (صلواتاللهعلیهوآله)، نام محمد» را بر وی نهادند.
شهید اول، پس از تحصیل در نزد چهار مجتهد بزرگ زمان یعنی فخرالمحققین (فرزند علامه حلی)، سید عمیدالدین، محمد بن نما و ابن معیه (قدس سرهم) توانست در هفده سالگی از دو فقیه نخست و یک سال بعد از ابن نما و سال بعدش از ابن معیه اجازه اجتهاد دریافت کند. اما این تازه آغاز جهاد علمی شهید بود. او سفرهای علمی خود را آغاز کرد و در هجرت از نجف و کربلا و شهرهای سوریه و لبنان تا اردن و حجاز و مصر از مدرس علمای این دیار بهره برد. شهید اول در 21 سالگی به جزین بازگشت و مدرسه علمیه تاسیس کرد. از اینجا بود که شمسالدین محمد، در دو عرصه تدریس و تالیف. فعالیت خود را آغاز کرد.
شمسالدین محمد در فقه شیعه جایگاه رفیعی دارد. اثر مشهور او لمعه دمشقیه» است که از متون اصلی و اولیه فقه شیعه به شمار میآید و یک دوره کامل فقه از طهارت تا دیانت را در بر میگیرد. کتاب لمعه، ظاهرا برای شیعیان خراسان تالیف یافته است. علی بن موید» حاکم خراسان در دوران اوج نهضت سربداران، او را به شرق ایران فراخواند. حاکم دمشق چون این خبر را دریافت کرد دستور داد که شمسالدین محمد را دستگیر کنند. شهید اول چون از سفر به خراسان بازماند، کتاب لمعه را برای ابن مؤید فرستاد تا با اینکه از حضور او محروماند بتوانند براساس فقه شیعه عمل کنند. (1)
این کتاب در شرایطی نوشته شده که خطر متعصبان دیگر مذاهب بسیار جدی بوده و در این رابطه شهید ثانی، شارح لمعه از قول شمسالدین محمد مینویسد: مجلس درس من در شهر دمشق اغلب از دانشمندان اهل سنت به واسطه نزدیکی و رابطهای که با آنان داشتم خالی نبود، وقتی آغاز کردم نوشتن کتاب لمعه را، بیم داشتم که فردی از متعصبان آنها بر من وارد شود و ببیند، اما از لحظهای که شروع به تصنیف آن نمودم تا زمانی که به پایان رساندم، هیچ یک از آنها به من وارد نشد و این از الطاف غیبی الهی بود.» (2)
نمونه دستخط شهید اول از صحیفه سجادیه
شهید اول افزون بر جهاد علمی، به امور مردم و شیعیان رسیدگی میکرد و از این رو به ملجأ شیعه» لقب یافت. با این حال همان فضای متعصبانه و کینهتوزانه سبب شد که تهمتهای عجیبی هم به او نسبت داده شود. این افتراها به جایی رسید که رقبا شایعه کردند شمسالدین محمد» شراب را حلال میداند! این گونه بود که قاضیان و حاکمان شرع او را به جرم بدعتآفرینی دستگیر و زندانی کردند. پس از چندی که شیخ شیعه در زندان به سر برد، برهانالدین و ابن جماعه، قاضیان دمشقی حکم اعدام او را صادر کردند. شیخ شمسالدین محمد گردن زده شد و جسدش را نیز سنگسار کردند و آتش زدند. شهید اول در هنگام شهادت تنها 52 سال داشت. علمای شیعه در رثای شهید اول نکات جالبی را مطرح کردهاند. از جمله او را نخستین فقیهی دانستهاند که فقه شیعه را از آراء فقهای عامه پیراسته گردانید.»(3). مقبره و مضجع این شهید بزرگوار معلوم نیست.
* شهید ثانی؛ زینالدین بن علی عاملی جبعی
زینالدین بن علی مشهور به شهید ثانی در سال 965، در جبع توابع از نواحی جبل عامل لبنان متولد شد. این عالم جلیلالقدر، پس از آن که در نه سالگی قرائت قرآن را ختم کرد علوم اولیه دینی را آغاز کرد. او علوم گوناگون از فقه و ادبیات تا فلسفه را نزد اساتید آن فراگرفت. او نیز به مانند شهید اول، یک عالم مجاهد مهاجر بود. به دلیلی تنگناهایی که شاهان عثمانی برای شیعیان پدید آورده بودند، این عالم شیعه هم مجبور بود که پیوسته در مسافرتهای طاقتفرسا، از شهری به شهر دیگر کوچ کند.
شهید ثانی برای دوری از کینه و بدخواهی متعصبین مذهبی وابسته به دربار عثمانی و قضات رقیب مسافرتهایی به مصر، دمشق، حجاز و بیتالمقدس، عراق و قسطنطنیه داشت. تماس و گفتگوی شهید ثانی با علمای مذاهب اربعه اهل سنت بهگونهای بود که مطابق برخی روایتها، بیش از دوازده استاد سنیمذهب را دیده است. برای نمونه شهید ثانی در نزد شیخ شمسالدین بن طولون دمشقی حنفی مدتی را درس خواند و از او اجازه روایت صحیحین را نیز دریافت کرد. اما استاد اصلی و بزرگ او محقق کرکی، عالم بزرگ شیعه در عصر صفوی بود. کار مهم زینالدین بن علی، شرح بر لمعه دمشقیه» است که به نام الروضة البهیة» انتشار داد. این شرح، رایجترین شرح بر لمعه و پراستفادهترین آنها است. اثر مشهور دیگر شهید، منیة المرید» در آداب تعلیم و تعلم است که به عنوان دیباچهای بر اصول و مبادی اخلاقی تعلیم و تربیت دانسته میشود.
مسجد مقبره شهید ثانی در لبنان
مقام این شهید بزرگوار در میان علمای شیعه به اندازهای است که آیتالله محمدباقر خوانساری در روضات الجنات مینویسد: در میان عالمان جلیل مثل او دیده نشده، مبالغه نکرده است چه کسی که از سیره شهیدثانی آگاه شود، اگر آن را با سیره شیوخی که میشناسینم، بهویژه شیوخ این زمان بسنجد آن را بافته خیال میپندارد. بسیاری از اینان را دیدهایم که وقتی اهل روستاشان ایشان را به عنوان عالم بشناسند و ار وجود لقمهای برای معیشت مطمئن بشوند، علم و مطالعه و مباحثه علمی را وا مینهند.ولی شهید وقتی به خواستهاش از علوم دست یافت، یکسره تالیف و تدریس پرداخت.» (4)
علامه سید محسن امین هم درباره او مینویسد: چه میپنداری درباره مردی که مولفات جلیل جاودانهاش را در گذز زمان، در حالی که بر جان خویش ترسان است، تالیف میکند. آنها را میان دیوارهای خانههای کوچک و پرچین تاکستانها تالیف میکند، نه در کاخهای بلند و باغهای شاداب؛ نه یاوری دارد و نه مددرسانی، حتی در تدبیر معیشت خود. خود برای خانوادهاش هیزم گرد میآورد و گهگاه به تجارت میپردازد و کالایی را از شهری به شهر دیگر میبرد.» (5) این جملات به این نکته اشاره دارد که شهید ثانی همزمان با تالیف و تدریس، در تاکستانها کار میکرده و خود درآمد خانوادهاش را با کارگری به دست میآورده است.
نمونه دستخط شهیدثانی
درباره ماجرای شهادت زینالدین بن علی، یک روایت مشهور از شیخ حر عاملی وجود دارد. براساس این روایت، پس از اینکه شهید در یک اختلاف قضایی داوری خود را اعلام کرد، طرف به نزد قاضی شهر شکایت برد. قاضی هم که فردی متعصب بود برای دستگیری و مجازات شهید اقدام کرد. او درنامهای به سلطان عثمانی از زینالدین شهید ثانی بدگویی کرد و بر شیعه بودن او انگشت گذاشت، به این ترتیب حکم قتل او را صادر کردند. بالاخره پس از مدتی جستجو این عالم شیعه را مییابند و سرش را از تن جدا میکنند. با این حال، برخی در این روایت تشکیک کردهاند. (6) در هر صورت با وجود آنکه اصل شهادت این عالم شیعه تردیدی نیست، چگونگی آن نیازمند تحقیق بیشتر پژوهشگران است.
* شهید ثالث: آیتالله محمدتقی برغانی
طبق قول مشهور و بهویژه در نزد مردم و صاحبنظران ایرانی، شهید سوم شیعه، آیتالله محمدتقی برغانی قزوینی است. شهید ثالث در 14 هجری قمری در روستای برغان به دنیا آمد. مقدمات و سطح دروس دینی را در مدارس علیمه قزوین گذراند و سپس به قم هجرت کرد. در قم به درس میرزا ابوالاسم قمی صاحب قوانین الاصول و از اجله شاگردان علامه وحید بهبهانی وارد شد و بهره کاملی از ای عالم جلیل القدر برد. شیخ محمدتقی برای فراگیری بیشتر دانش به اصفهان و کربلا هم رفت و پس از چندی جهاد علمی به موطن خویش بارگشت و عهدهدار تربیت و سرپرستی مردم این دیار شد.
مقبره شهیدثالث در قزوین
مولا محمدتقی برغانی، افزون بر مجاهدتهای علمی در عرصه ت و اجتماع بهجد فعال بود. در هنگامه جنگ روس، دوشادوش علمای بزرگ زمان چون سید محمد مجاهد و ملا احمد نراقی قرار گرفت. برای همین، حضرت آیتالله ای در جریان سفر به استان قزوین درباره این عام مجاهد و بردارش فرمود: مرحوم ملامحمّد تقی برغانی» و برادر او ملامحمّدصالح برغانی»؛ فقهای مبارز، نه فقهای گوشهگیر، نه آدمهای منزوی؛ مردان دین که به سرنوشت مردم میاندیشیدند؛ برای آنها مبارزه میکردند و جان خود را هم در این راه فدا میکردند.» (7)
اما آنچه شهید ثالث را ویژه و منحصر به فرد میکند، اهتمامی است که این عالم همام به اصل امر به معروف و نهی از منکر» داشته است. این اهتمام به اندازهای بود که علامه عبدالحسین امینی (رضواناللهعلیه) در این بار میگوید: شدیدا فی الامر به المعروف و نهی عن المنکر خشنا فی ذات الله لا تاخذه فی الله لومة لائم: در امر به معروف و نهی از منکر فوقالعاده کوشا بود و ملامت ملامتکنندگان در او اثری نداشت.» (8) براساس همین مشی و مرام، شیخ محمدتقی به مبارزه با انحراف شیخیه برخاست. انحرافی که با نظرات شیخ محمد احسایی در ایران آغاز شد و توانست پیروانی را گرد خود آورد.
آیتالله محمدتقی برغانی به مقابله با فتنه
احمد احسایی و شیخیه پرداخت
شیخ احمد ادعاهای گزافی میکرد و تلویحا خود را در ارتباط مستقیم و دائمی با حضرت ولی عصر (عجلاللهتعالی فرجهالشریف) معرفی میکرد. او به مكتب فلسفی قزوین آمده بود و در مدرسه صالحیه این شهر دیدگاههای فلسفی- كلامی خود را بیان میکرد. از این رو مراكز شیعه دو پاره شد: یكی شیخیه و دیگری متشرعه. ادعاهای عجیب و خلاف عرف شیخ احمد و تفرقهای که او در میان شیعیان ایجاد کرده بود، مولا محمدتقی برغانی را به واکنش وا داشت. در ابتدا باب مناظره را گشود و در چندین گفتگوی صریح با شیخ احمد شرکت کرد. با شنیدن آرا و عقاید او ناچار حکم تکفیر رئیس فرقه شیخیه را صادر کرد که این رای به تایید دیگر علمای بزرگ شیعه هم رسید. علمای شیعه مجتهد برغانی را رییس العلماء نامیدند و از عراق تا ایران این فتوا را تصدیق کردند. (9)
بابیها، که پیروان شیخ احمد احسایی به طریقیت سید کاظم رشتی و پس علی محمد باب بودند برای قتل این عالم بیدار و مجاهد نقشه ریختند. به سال 1264 هجری قمری، و هنگامی که شیخ محمدتقی همچون مقتدایش علی المرتضی (علیهالسلام) در محراب عبادت مشغول نماز صبح و نیایش با ذات حقتعالی بود، او را ضربت زدند و گریختند. گویند که شیخ در حال ذکر مناجات خمس عشر در حال سجده بوده که با نیزه و شمشیر ایشان را هدف اصابت قرار دادند. مولا محمدتقی تا دو روز در بستر افتاد و پس از آن، دعوت حق را لبیک گفت. فتوای شیخ شهید علیه بابیان نفوذ کاملی در میان مردم و متدینین یافت و این از کینهای که به شهادت ایشان انجامید روشن است.
مقبره قاضی نورالله شوشتری که در برخی
مناطق او را شهید ثالث شیعه میدانند
با این وجود در برخی مدارک و نیز در برخی نقاط جغرافیایی مانند هندوستان، از شهید سید نورالله حسینی شوشتری (تستری) به نام شهید ثالث یاد میکنند. این عالم بزرگ هم از مدافعان حریم تشیع بود که در 1019 هجری قمری به سعایت تعصبان مذهبی در حالی که هفتاد سال عمر داشت زیر ضربات سلاق جور به شهادت رسید.
* شهید رابع: آیتالله محمدباقر اصطهباناتی
آیتاللهالعظمی محمدباقر اصطهباناتی، در 1216 هجری شمسی در اصطهبان (واقع در استان فارس) زاده شد. تحصیلات دینی را تا 1246 در شیراز گذراند و سپس راهی تهران شد. در آنجا از درس عالمان بزرگی مانند آقا علی حکیم، محمدرضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه، ملاعلی کنی، سید مهدی قزوینی نجفی و جمعی دیگر بهره برد. در سال 1258 به شیراز بازگشت اما به دلیل خشمی که حاکم وقت شیراز به نام قوامالملک بر او گرفت به سامرا تبعید شد. با این وجود، این تبعید سبب خیر شد و باب اشنایی شیخ محمدباقر با میرزای شیرازی (اعلیاللهمقامه) را فراهم کرد. او از میرزا اجازه اجتهاد دریافت کرد و به تدریس در همان شهر پرداخت.
این عالم جلیل در علوم مختلف تبحر داشت. در پزشکی با تکیه بر اصل بهداشت، توانسته بود بسیاری را مداوا کند.در برخی مدارک و اسناد به اختراعاتی که به دست شیخ محمدباقر اطهباناتی انجام شده اشاره رفته است. او در فلسفه هم توانا و عمیق بود و تاسیس درس فلسفه در حوزه نجف اشرف را از اقدامات این عالم جلیل میدانند. این مساله بهویژه با توجه به فضای ضدفلسفه نجف که تا سالها بعد هم ادامه داشت بیشتر قابل توجه میشود. ایشان آثار بعضا بینظیری هم در کارنامه تالیفات خود داراست. از جمله رسالههایی دربارهی طرز تربیت، طرز عشق و طرز حکومتداری -مانند نامه به سید جمال الدین اسدآبادی دربارهی حکومت مطلوب و اصول چهارگانه آن- که موضوعات بدیعی را دربرمیگیرند. از دیگر اقدامات مجتهد اصطهباناتی، مناظرههای او است. گفتهاند در یکی از این مناظرهها، این مجتهد شیعه با الکسیس کارل، زیستشناسِ برنده جایزه نوبل گفتگوی انتقادی کرده است.
شیخ اصطهباناتی در ت هم دستی داشت. اوج این حضور در جریان مشروطه بود و نام او را در سلک مشروطهخواهان نوشتهاند. درباره چگونگی به قتل رسیدن شهید رابع در تلگرافی که انجمن اسلامی و انجمن انصار از شیراز به مجلس شورای ملی ارسال کردهاند آمده است: پنج روز است حجتالاسلام شهید رابع را شهید، سید مظلومان را تیرباران نموده، مثله کرده سوختند. استخوانهای سوخته را در خندق ریختند. آنچه عجز و لابه میکنیم رحم کنند استخوانها را بدهند دفن کنیم فایده نمیکند. خانههای ما را غارت کردند. به زن و بچه ما بیچارگان ابقا نمینمایند. کجا رفت غیرت شماها؟ چه شد حمیت اسلامیت شماها؟ نالههای وکلای آذربایجان کو؟ پسران سفاک خونخوار قوام بر بزرگ و کوچک زن و بچه ما ابقا نمیکنند. شماها هم به حال زار ما ترحم نمیفرمائید. کجا رویم؟ چه کنیم؟ به کدام مذهب پناه بریم؟ به چه دولتی پناهنده شویم؟ آه، ما بیچارهها از حیوانات پستتریم. وامذهبا، وادیناه، وااسلاما، وامحمداه. انجمن اسلامی، انجمن انصار» (10)
رومه صوراسرافیل درباره قاتلان شیخ نوشت که نوکران قوام شیخ محمدباقر حجتالاسلام و سید احمد معینالاسلام را با گلوله کشتند و جسد معینالاسلام هفتاد ساله را به دار زده و سپس با نفت و بوریا آتش زدند. (11) برخی هم عاملان قتل او را بهائیان شیراز میدانند. (12) شهید رابع در گورستان نزدیک به حافظیهی شیراز دفن شده است. در برخی منابع هم از افرادی چون آیتالله سید محمد سبزواری (شهید در هند) و سید محمد مهدی خراسانی (شهید در مشهد) به عنوان شهید رابع یاد کردهاند.
* شهید خامس: آیتالله سید محمدباقر صدر
آیتالله صدر بنیانگذار یک مکتب فکری و نهضت علمی بزرگ در عصر خویش بود. تلاقی اندیشههای گوناگون و بهویژه خودنمایی دیدگاههای مارکسیستی در عراق، او را به تدوین و تبلیغ نظرات اسلامی در تقابل با این دیدگاهها سوق داد. از رهگذر این مجاهدت علمی بود که آثار ارزشمندی چون فلسفتنا» و اقتصادنا» تالیف شد و در میان آثار مورد توجه علما و دانشجویان به سرعت جایگاه رفیعی یافت. شهید صدر همچنین یک درس تفسیر اجتماعی قرآن هم آغاز کرده بود که پس از چند جلسه، با فشار رژیم بعث به تعطیلی کشیده شد. نوآوریهای فقهی این عالم بزرگ هم در کتبی مانند الفتاوی الواضحه» منعکس شده است. همزمان با این فعالیتهای علمی، سید محمدباقر صدر مبارزات ی خود را نیز دنبال میکرد.
با پیروزی انقلاب اسلامی، شهید صدر بر مبارزات خود افزود. اما موضوعی که رژیم بعث را بیش از پیش برانگیخت آن بود که هدف آیتالله مححمدباقر صدر از تایید و پشتیبانی انقلاب اسلامی ایران، در اصل برانگیختن و تهییج ملت عراق علیه رژیم ظالم حاکم در این شکور بود. بهویژه آنکه در همان موقع شهید صدر در فتوایی به طور علنی عضویت در حزب بعث را تحریم کرد. به دلیل همین مبارزات بود که در 17 رجب 1399 هجری قمری، عمال رژیم بعث به بیت شریف معظم له ریختند و او را دستگیر کردند. با اینکه سیل عظیم اعتراضها و راهپیماییها –از جمله راهپیمایی ن در نجف اشرف به رهبری بنتالهدی خواهر شهید- فشارهای زیادی بر این رژیم سفاک آورد اما از جور آنها چیزی نکاست. با اینکه این مرجع تقلید شیعه از زندان آزاد شد اما در محاصره دائمی قرار گرفت. در همین هنگام بود که آیتالله صدر فتوای جهاد علیه رژیم حاکم را صادر کرد و جوانان عراقی را به تکاپو انداخت.
ایشان در یکی از بیانیههای خود نوشت: من به شما فرزندانم اعلام میکنم که تصمیمی ب شهادت گرتم. و شاید این پیام، آخرین پیامی باشد که از من میشنوید. زیرا که درهای بهشت برای استقبال از کاروانهای شهدا باز شده است تا اینکه خداوند پیروزی را برای شما ثبت کند.:. امتی به حرکت و جنبش نمیافتد مگر آنکه خون خود را نبخشیم. و امت در حال حاضر به خون من نیاز دارد.» (13)
با وجود اقدامات انقلابی آیتالله صدر، نیروهای صدام او را از خانه به زندان منتقل کردند. او در واپسین تلفن خود این گونه وضعیت خانه را توصیف میکند: من در گوشه خانه قرار داده شدم و نمیتوانم کسی را ببینم یا کسی مرا ببیند.» در زندان این عالم غریب شیعه را با شکنجههای فراوان آزار دادند و محاسنش را آتش زدند و پیکرش را شلاق زدند. به این ترتیب بود که زیر این شکنجههای وحشیانه، او و خواهرش که همزمان بازداشت شده بود به فیض عظیم شهادت رسیدند.
*منابع:
1. کیهان، 72/09/16
2. مجله آفاق، شماره 45
3. شهید اول، احیاگر فقه شیعه، علی دوانی، جام جم، 79/05/20
4. رومه انتخاب، ترجمه بخشی از کتاب مع علماء النجف الاشرف نوشته محمدجواد مغنیه، 79/02/29
5. همان
6. http://noorportal.net/951/1254/1304/5873/34558.aspx
7. http://farsi.khamenei.ir/speech-content?id=3208
8. رومه ولایت قزوین، 75/09/11
9. مجله حوزه، ش56 و 57، ص389
10. حبلالمتین (چاپ تهران)، شماره ٢۵۴، سهشنبه ١۴ صفر ١٣٢۶، ص ۴
11. صوراسرافیل، شماره ٢۶، پنجشنبه ٢١ ربیعالاول ١٣٢۶، صص ٣-۵
12. عبدالله شهبازی، رساله زمین و انباشت ثروت؛ تکوین الیگارشی جدید در ایران امروز»
13. رسالت، 67/11/01[مشرق] چرا به او می گویند شهید اول»؟
علت شهرت برخی دانشمندان شهید
در میان صدها شهید از علمای شیعه جناب "شیخ شمس الدین محمد بن مکی" و "شیخ زین الدین" به شهید اول وثانی معروف و مشهور شدند.
مرحوم علامه امینی در کتاب "شهداء الفضیله" زندگانی 130 نفر از علمای شیعه، از قرن چهارم هجری تا عصر خویش را گرد آورده است که چهل نفر آنها قبل از شهید اول و حدود 55 نفر آنها قبل از شهید ثانی به شهادت رسیده اند در عین حال این دو شخصیت به شهید اول و ثانی ملقب شده اند. علت این نامگذاری و شهرت این است که دو بزرگوار از شخصیتهای طراز اول علما بوده اند و تا آن زمان سابقه نداشته که چنین شخصیتهای بزرگ علمی را با آن وضع دلخراش به شهادت برسانند.
شهید اول را نیز با وضع دلخراشتری در روز پنج شنبه نهم جمادی الاولی سال 786 هجری - در عهد سلطنت برقوق - به فتوای قاضی برهان الدین مالکی و تأیید عباد بن جماعه شافعی در میدان قلعه دمشق با شمشیر کشتند و جسدشریفش را به دار آویختند و تا عصر آن روز سنگباران کردند. سپس جسد را از دار پایین آورده و آتش زدند و خاکسترش را به باد دادند.
بعضی ملاعبدالله برغانی فقیه بزرگوار اهل بیت علیهم السلام را که در سن 80 سالگی در مسجد قزوین در محراب عبادت به دست فرقه گمراه بابیه مورد حمله شدید قرار گرفت و منجر به شهادتش گردید شهید ثالث (شهید سوم) لقب دادند.
بعضی دیگر عالم و فقیه بزرگوار شیعه شهاب الدین تستری خراسانی را که در سال 997 در بخارا توسط اربکان دستگیرو او را به جرم تشیع و دوستی خاندان ولایت با کارد و خنجر کشتند و جسدش را در میدان بخارا به آتش کشیدند شهیدثالث لقب داده اند.
عده ای دیگر ملاعبدالله برغانی مذکور را شهید چهارم و قاضی نور الله مرعشی صاحب کتاب "مجالس المؤمنین" را که بدخواهان کینه توز او را عریان کردند و با چوبهای شاخه دار آنقدر به بدنش زدند تا گوشت بدنش پاره پاره گشت و به جد بزرگوارش رسول اکرم صلوات الله علیه و اله ملحق گردید "شهید پنجم " لقب دادند.
با این حال هیچ کدام از این فقها و شهدای عالی مقام - که به جرم اسلام و تشیع شهید شدند - مانند شهید اول و ثانی در این لقب مشهور نگشتهاند.[تبیان]
بی تردید یک از فروزنده ترین و درخشنده ترین ستاره های آسمان علم و عمل، و از تنومندترین و اصیل ترین درخت های خوش بار و زیبا و ماندگار باغ ایمان و تقوا کسی است که شهید ثانی می خوانندش.
زین الدین شهید ثانی که در روز 13 ماه شوال سال 911 هجری در دهکده ی "جبع" جبل عامل، در خاندانی بزرگ از منظر علم و اصالت و ایمان دیده به دنیا گشود. نیاکانش از پدر تا جد پنجم، و همچنین فرزندان و بسیاری از نوادگان پسری و دختری او، همه از دانشمندان مشهور و عالی مقام شیعه بوده اند، و از همه معروفتر فرزند نابغه اش شیخ حسن مؤلف کتاب معروف "معالِم" در اصول، و دخترزاده اش سید محمد علی عاملی است که دانشمندی محقق ومؤلف کتاب مشهور "مدارک" در فقه می باشد.
دانشمند معروف سید محمد باقر خوانساری مؤلف بزرگوار "روضات الجنات" که شرح حالی کامل و جامع و مانع از شهید عزیز ثانی آورده و دانشمندان بعد از وی نیز قول او را به راستی و درستی تعبیر نموده و از او نقل کرده اند این چنین می گوید:
تا این زمان که سال 1263 قمری است هیچ کس از علمای بزرگ را به یاد ندارم که در بزرگواری، وسعت فکر، مقام بلند، خوش فهمی، تصمیم و اراده، حسن سلیقه، شیوه ی معتدل، برنامه ی منظم تحصیلی، استادان بسیار، ظرافت طبع، کارهای بدیع، معنویت کلام و تصنیفات جامع و کامل به پایه ی شهید ثانی رسیده باشد، بلکه می توان گفت: شهید از لحاظ اخلاق و ملکات فاضله در حدود مقام معصوم بوده است!
وی از لحاظ مقام علمی همچون نقطه ای بود که دائره معارف و علوم را در برگرفته، و مرکزی بود که کره ی فضایل ارباب فضیلت آن را احاطه کرده بود. .(1)
شیخ حُر عاملی دانشمند نامی و هموطن او در کتاب "امل الآمل" که قسمت اول آن راجع به زندگانی علمای جبل عامل است، می نویسد: شیخ اجل زین الدین بن علی بن احمد عاملی جبعی، شهید ثانی، شخصیت وی از لحاظ وثوق و علم و فضل و زهد و عبادت و ورع و تحقیق و تبحر و جلالت قدر و عظمت شأن و جمیع فضایل و کمالات مشهورتر از آنست که ذکر شود و خوبی ها و اوصاف حمیده اش بیشتر از آن است که به شمارش آید، مصنفاتش نیز مشهور می باشد. از جماعت بسیاری از علماء خاصه و عامه در شام و مصر و بغداد و قسطنطنیه و غیره روایت کرده است.(2)
سید مصطفی تفرشی از او بدین گونه یاد می کند: چهره ای درخشان از چهره های درخشنده طائفه شیعه و علمای موثق آنهاست، محفوظاتش زیاد و نوشته هایش پاکیزه است. او راست شاگردانی بزرگ، و کتابهای نفیس و نیکو، به جرم تشیع در سال 966 در قسطنطنیه به شهادت رسید.(3)
مؤلف امل الآمل یادآور می شود که:
او فقیهی محدث، نحوی، مُقْری، متکلم، حکیم، جامع فنون علم بود، و نخستین دانشمند شیعه است که در علم درایة الحدیث کتاب نوشته است.
شهید ثانی فضلی به تمام معنا و مجمع علوم اسلامی اعم از معقول و منقول و فروع و اصول، و مردی وارسته و زاهد پیشه و پرهیزکار پیراسته و نمونه ی کامل و اعلای یک دانشمند اسلامی و شیعه حامی و مدافع مکتب اهل بیت عصمت و طهارت بوده است. به گفته ابن عودی: "اگر هیچ کاری جز مشکلات آمد و رفت واردین و پذیرایی از مهمانان نداشت، کافی بود که اوقات او را به کلی بگیرد. با این وصف او بدون مساعدت دیگران و خدم و حشم، زندگی شخصی و تأمین مخارج و امور خود را بر اساس یک برنامه صحیح و منظم به خوبی انجام می داد، با اینکه غالباً در حال ترس و اضطراب از دشمن می زیست، و پیوسته درهول و هراس به سر می برد!"
شهید خود در کتاب مشهورش "شرح لمعه" می نویسد: "این کتاب را در ضیق مجال و تراکم احوال که خود موجب تشویش فکر بود، در شب 11 جمادی الاولی سال 975 هـ نوشتم."
تربیت نسلی از شاگردان برجسته و بزرگان عرصه علم و ایمان و تألیف آثاری ارزنده و تألیفات گرانقدر و کم نظیری در علوم عقلی و نقلی از فقه و اصول و حدیث و درایه و تفسیر و رجال و کلام و معانی و بیان و شعر و ادب از دیگر فیوضات و یادگارهای گرانسگ و سترگی شهید ثانی است.آثار قلمی برجسته ای که کمتر می توان نظیر آنها یافت.
تألیفات شهید را تا حدود 70 کتاب برآورد نموده اند و برخی نیز چندین جلد بوده است که به نقل "امل الآمل" برای ثبت در تاریخ اسامی آنها مسطور می گردد. تألیفاتی که همچون شهید اول همگی به زبان عربی است.
نخستین تألیف او کتاب "روض الجنان" در فقه و شرح ارشاد الاذهان علامه حلی است که آن را در سال 948 که 37 ساله بوده، نوشته است . دیگر از تألیفات شهید عبارتند از:
منار القاصدین فی اسرار معالم احکام الدین، رساله مسایل اسطنبولیه فی الواجبات العینیه، رساله فی الولایة و ان الصلوة لا تقبل الا بها، رساله فی دعوی الاجماع فی مسائل من الشیخ و مخالفة نفسه، التنبیهات العلیه فی وظائف الصلوة القلبیه، جواهر الکلمات فی صیغ العقود و الایقاعات، رسالة فی نجاسة البئر بالملاقات و عدمها، جواب المسائل الشامیه، رساله اعمال یوم الجمعه، جواب المسائل الخراسانیه، منیه المرید فی آداب المفید و المستفید، شرح الفیه شهید اول، کتابی مختصر است. شرح دیگر الفیه، متوسط، و شرح دیگر آن که مفصل است. شرح نفلیه شهید اول، تمهید القواعد الاصولیة و العربیه، مسالک الافهام فی شرح شرایع الاسلام(در هفت جلد)، حاشیه فتوی خلافیات الشرایع، حاشیة القواعد، حاشیة تمهید القواعد، حاشیه ارشاد علامه، حاشیه مختصر نافع محقق حلی، اسرار الصلاة، رسالة فی تیقن الطهاره و الحدث و الشک فی السابق، رسالة فی من احدث فی اثناء غسل الجنابه، رسالة فی تحریم طلاق الحائض الحامل الحاضر زوجها المدخول بها، رسالة فی طلاق الغائب، رسالة فی صلاة الجمعه، رسالة فی الحث علی صلاة الجمعه، رسالة فی آداب الجمعه، رسالة فی حکم المقیمین فی الاسفار، منسک الحج الکبیر، منسک الحج الصغیر، رسالة فی نیات الحج و العمره، رساله فی احکام الحبوه، رسالة فی میراث اوجه، رسالة فی جواب ثلاث مسائل، رسالة عشرة مباحث مشکلة فی عشرة علوم، مسکّن الفؤاد عند فقد الاحبه و الاولاد، کتاب کشف الریبه عن احکام الغیبه، رسالة فی عدم جواز تقلید المیت، رسالة فی الاجتهاد البدایة فی الدرایة، شرح الداریه، غنیة القاصدین فی اصطلاحات المحدثین، رسالة فی شرح حدیث "الدنیا مزرعة الآخره"، کتاب الرجال و النسب، کتاب تحقیق الاسلام و الایمان، رسالة فی تحقیق النیه، رساله فتوی الخلاف من اللمعه، رسالة فی تحقیق الاجماع، کتاب اجازات، حاشیة علی عقود الارشاد، منظومه در نحو، شرح آن، رسالة فی شرح البسمله، سؤالات شیخ زین الدین و اجوبتها، سؤالات شیخ احمد و اجوبتها، فتاوی الشرایع، فتاوی الارشاد، مختصر منیة المرید، مختصر مسکن الفؤاد، مختصر الخلاصه، فتاوی المختصر، رسالة فی تفسیر قوله تعالی: والسابقون السابقون، رسالة فی تحقیق العداله، جواب المباحث النجفیه، جواب مسائل الهندیه، البدایه فی سبیل الهدایه، اجازه الشیخ حسین بن عبد الصمد، فوائد خلاصة الرجال، رساله فی ذکر احواله، الروضه البهیه فی شرح اللمعة الدمشقیه، معروف به شرح لمعه و جز اینها از رسائل و اجازات و حواشی دیگر. (4)
از میان کتب چاپ شده شهید ثانی شرح لمعه، مسالک منیة المرید، کشف الریبه، مسکن الفؤاد، تمهید القواعد، التنبیهات العلیه، تحقیق الایمان والاسلام به نام حقایق الایمان در دست ماست.
شهید ثانی همانطور که گفتیم شاگردان برجسته ای تربیت نمود که هر یک از آنها جزء مفاخر فقهاء و دانشمندان فاضل و گرانمایة شیعه به شمار می روند. چند تن از ایشان به گفته "ابن العودی": سید بزرگوار نورالدین علی بن الحسین عاملی است که به واسطه علاقه سرشاری که شهید به وی داشت، او را به دامادی خود پذیرفت، و همچون فرزندش در آموزش و پرورش وی اهتمام ورزید، تا اینکه به مقام عالی علمی و عملی رسید و از خواص وی به شمار آمد.
و نیز نورالدین علی، از دختر شهید، دارای فرزندی شد که او را "محمد" نام گذاشت، و او همان "سید محمد عاملی" مؤلف عالیقدر کتاب مشهور "مدارک" است که از بزرگان فقهاء بوده است.
و همچنین فقیه محقق و محدث نامور سید علی حسین جزینی عاملی مشهور به "صائغ" مؤلف کتاب" شرح شرایع" و "شرح ارشاد" علامه حلی و غیره.
و أیضا شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی، پدر شیخ بهائی، فقیه و دانشمند عالی مقام است. وی نخستین شاگرد شهید است که در سفر مصر همراه او بود و بار اول که شهید به "اسلامبول" رفت، نیز با وی بود، و هنگام مراجعت، در عراق ماند و بعد از مدتی به ایران و به خراسان رفت.
و علی بن زهره جبعی پسر عم شیخ حسین بن عبدالصمد عاملی است. وی دانشمندی پاک سرشت و پرهیزکار و مردی نیک نفس بود. او نیز همراه شهید به مصر رفت و همانجا نیز وفات یافت.
و نیز دانشمند بزرگوار شیخ محمدبن حسین مشعری عاملی، به گفته "امل الآمل" وی از فقهای جلیل القدر آن دیار بوده است.
و سید نورالدین کرکی عاملی است که در "دمشق" می زیست و از بزرگان علماء و خواص اصحاب شهید بوده است.
همچنین شیخ عبد النبی بن علی، برادرش که از علی بن عبد العالی میسی نیز استفاده نموده و استاد صاحب معالم برادرزاده اش بوده است.
و بهاء الدین محمد بن علی عودی جزینی معروف به "ابن العودی" دانشمند مشهور است. وی سالها از محضر پر فیض "شهید ثانی" استفاده کرد و از سال 1945 تا سنه ی 962 که به ایران و خراسان رفت، در خدمت وی سرگرم کسب علم و فضیلت بود و از سرچشمه دانش آن فقیه بزرگ استفاده ها نمود.
شهید ثانی که عمری را در راه نشر معارف الهی اسلام و تشیع صرف نمود در عین حال زندگی تلخ و پایان غم انگیزی داشت که تا همیشه بر دل علاقه مندان مکتب حقه جعفری و ارادتمندان آستان مقدس علم علوی و ایمان شیعی سنگینی می کند.
علامه نوری در "خاتمه مستدرک" می نویسد سید علی صائغ شاگرد دانشمند شهید در آخر جلد سوم شرح شرایع به خط خود نوشته است: "شهید هنگام طواف خانه خدا در مسجد الحرام (مکه معظمه) اسیر شد، آنگاه او را به اسلامبول بردند و روز جمعه در ماه رجب سال 966 در حالی که قرآن تلاوت می نمود به جرم تشیع شهید شد، با این که وی در آن موقع مهاجر الی الله و غریب بود."(5)
درود و رحمت خدا بر آن عالم وارسته و سالک پیوسته که خورشید فروزان آسمان علم و آستان ایمان بود.
پی نوشتها:
1- روضات الجنات، ص286.
2- امل الآمل، جلد 1، ص85.
3- نقد الرجال، ص145.
4- امل الآمل، جلد 1 ص86.
5- مستدرک وسائل، جلد 3 ، ص428.
درباره این سایت