تداوم قدرتمندانه مبارزه انسان 250 ساله در عصر امامت امام رضا(ع)
مقاطع زمانی دوران امامت بیست ساله امام رضا(علیهالسلام) را میتوان به سه بخش تقسیم نمود؛ مقطع اول، دوره ۱۰ ساله حکومت هارون عباسی است که اختناقی کامل حکمفرما بود و به گفته یکی از یاران حضرت علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) وَ سَیفُ هَارونَ یُقَطّرُ الدَّم. (الکافی/ ج۸/ ص۲۵۷) -از شمشیر هارون خون میچکید-. مقطع دوم، دوره ۵ ساله جنگ داخلی میان حکومتهای امین در بغداد و مأمون در خراسان؛ و مقطع سوم، ۵ سال پایانی عمر شریف حضرت در حکومت مأمون.
از ۱۵ سال اول، تاریخ نتوانسته ترسیم روشنی ارائه کند. اما با توجه به استراتژی بعد از عاشورایی اهل بیت (تلاش بلندمدت برای تشکیل حکومت خدا) میتوان فهمید که امام رضا(علیهالسلام) در حال مبارزه حادّ ی در قالب مبارزه خاموش و کار تشکیلاتی بودهاند.
کشتن یا حبس امام شاید برای مأمون ممکن نبود چون هنگامی که مأمون در سال 198 ه.ق از جنگ قدرت با امین فراغت یافت و خلافت بیمنازع را به چنگ آورد، یکی از اولین تدابیر او، حل مشکل علویان و مبارزات تشیع بود. او برای این منظور، تجربه همه خلفای سلف خود را پیش چشم داشت. تجربهای که نمایشگر قدرت و وسعت و عمق روز افزون آن نهضت و ناتوانی دستگاههای قدرت از ریشهکن کردن و حتی متوقف و محدود کردن آن بود. او میدید که سَطوَت و حشمت هارونی حتی با حبس طولانی و بالاخره مسموم کردن امام هفتم در زندان هم نتوانست از شورشها و مبارزات ی، نظامی، تبلیغاتی و فکری شیعیان مانع شود. او اینک در حالی که از اقتدار پدر و پیشینیان خود نیز برخوردار نبود و به علاوه بر اثر جنگهای داخلی میان بنیعباس، سلطنت عباسی را در تهدید مشکلات بزرگی مشاهده میکرد، بیشک لازم بود به خطر نهضت علویان به چشم جدیتری بنگرد.
فاصله پانزده ساله بعد از شهادت امام هفتم تا آن روز، و بهویژه فرصت پنج ساله جنگهای داخلی، جریان تشیع را از آمادگی بیشتری برای برافراشتن پرچم حکومت علوی برخوردار ساخته بود. مأمون این خطر را زیرکانه حدس زد و درصدد مقابله با آن برآمد و به دنباله همین ارزیابی و تشخیص بود که ماجرای دعوت امام هشتم از مدینه به خراسان و پیشنهاد اامی ولیعهدی به آن حضرت پیش آمد و این حادثه که در همه دوران طولانی امامت کمنظیر و یا در نوع خود بینظیر بود تحقق یافت. در این حادثه امام هشتم علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) در برابر یک تجربه تاریخی عظیم و در معرض یک نبرد پنهانی ی قرار گرفت که پیروزی یا ناکامی آن میتوانست سرنوشت تشیع را رقم بزند.
مأمون با هوشی سرشار و تدبیری قوی و فهم و درایتی بیسابقه قدم در میدانی نهاد که اگر پیروز میشد و اگر میتوانست آنچنان که برنامهریزی کرده بود کار را به انجام برساند، یقینا به هدفی دست مییافت که هیچ یک از خلفای اموی و عباسی نتوانسته بودند به آن دست یابند، یعنی میتوانست درخت تشیع را ریشهکن کند و جریان معارضی را که همواره همچون خاری در چشم سردمداران خلافتهای طاغوتی فرو رفته بود، به کلی نابود سازد.
اهداف مأمون از طرح ولایتعهدی امام رضا(علیهالسلام)
مأمون از دعوت امام هشتم به خراسان چند مقصود عمده را تعقیب میکرد:
هدف اول مأمون: تبدیل مبارزات حاد انقلابی شیعه به عرصه ی آرام و بیخطر
اولین و مهمترین آنها، تبدیل صحنه مبارزات حاد انقلابی شیعیان به عرصه فعالیت ی آرام و بیخطر بود. شیعیان در پوشش تقیه، مبارزاتی خستگیناپذیر و تمام نشدنی داشتند، این مبارزات با دو ویژگی مظلومیت» و قداست» همراه بود و شیعیان با اتکای به این دو عامل نفوذ، و با پشتوانه تفکر شیعی، در همه دورانها قیامهای مسلحانه و حرکات شورشگرانه را ضد دستگاههای خلافت سازماندهی میکرد. مأمون میخواست یک باره آن خفا و استتار را از این جمع مبارز بگیرد و امام را از میدان مبارزه انقلابی به میدان ت بکشاند و بدین وسیله کارایی نهضت تشیع را به صفر برساند. با این کار، مأمون آن دو ویژگی مؤثر و نافذ را نیز از گروه علویان میگرفت. زیرا جمعی که رهبرشان فرد ممتاز دستگاه خلافت و ولیعهد باشد، نه مظلوم است و نه آنچنان مقدس.
هدف دوم مأمون: تخطه ادعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافتهای اُموی و عباسی
دوم؛ تخطئه مدعای تشیع مبنی بر غاصبانه بودن خلافتهای اموی و عباسی و مشروعیت دادن به این خلافتها بود. مأمون با این کار به همه شیعیان، مُزوّرانه ثابت میکرد که ادعای غاصبانه و نامشروع بودن خلافتهای مسلط که همواره جزو اصول اعتقادی شیعه به حساب میرفته یک حرف بی پایه و ناشی از ضعف و عقدههای حقارت بوده است، و چون علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) با قبول جانشینی مأمون، او را قانونی و مشروع دانسته پس باید بقیه خلفا هم از مشروعیت برخوردار بوده باشند و این نقض همه ادعاهای شیعیان است. با این کار نه فقط مأمون از علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) بر مشروعیت حکومت خود و گذشتگانش اعتراف میگرفت بلکه یکی از ارکان اعتقادی تشیع را که همان ظالمانه بودن پایه حکومتهای قبلی است نیز در هم میکوبید.
علاوه بر این، ادعای دیگر شیعیان مبنی بر زهد و پارسایی و بیاعتنایی ائمه علیهم السلام به دنیا نیز با این کار نقض میشد، و چنین وانمود میشد که آن حضرت فقط در شرایطی که به دنیا دسترسی نداشته اند، نسبت به آن زهد میورزیدند و اکنون که درهای بهشت دنیا به روی ایشان باز شد، به سوی آن شتافتند و مثل دیگران خود را از آن مغتنم کردند.
هدف سوم مأمون: کنترل فعالیتهای امام رضا(علیهالسلام)
سوم؛ اینکه مأمون با این کار، امام را که همواره یک کانون معارضه و مبارزه بود در کنترل دستگاههای خود قرار میداد و به جز خود آن حضرت، سلحشوران علوی را نیز در سیطره خود در میآورد، و این موفقیتی بود که هرگز هیچ یک از اسلاف مأمون چه بنی امیه و چه بنی عباس بر آن دست نیافته بودند.
هدف چهارم مأمون: ایجاد فاصله میان مردم و امام رضا(علیهالسلام)
چهارم؛ اینکه امام را که یک عنصر مردمی و قبله امیدها و مرجع سؤالها و شِکوهها بود در محاصره مأموران حکومت قرار میداد و رفته رفته رنگ مردمی بودن را از او میزدود و میان او و مردم و سپس میان او و عواطف و محبتهای مردم فاصله میافکند.
هدف پنجم مأمون: کسب وجهه و حیثیت معنوی برای خود
هدف پنجم؛ این بود که مأمون با این کار برای خود وجهه و حیثیتی معنوی کسب میکرد، طبیعی بود که در دنیای آن روز، همه او را برای اینکه فرزندی از پیغمبر و شخصیت مقدس و معنوی را به ولیعهدی خود برگزیده و برادران و فرزندان خود را از این امتیاز محروم ساخته است، ستایش کنند و همیشه چنین است که نزدیکی دینداران به دنیاطلبان، از آبروی دینداران میکاهد و بر آبروی دنیاطلبان میافزاید.
هدف ششم مأمون: تبدیل کردن امام رضا(ع) به توجیهگر زشتیهای دستگاه خلافت
ششم؛ آنکه در پندار مأمون، امام با این کار به یک توجیهگر دستگاه خلافت بدل میگشت، بدیهی است شخصی در حد علم و تقوای امام با آن حیثیت و حرمت بینظیری که در چشم همگان داشت، اگر نقش توجیه حوادث را در دستگاه حکومت برعهده میگرفت، هیچ نغمه مخالفی نمیتوانست خدشه ای بر حیثیت آن دستگاه وارد سازد، این همان حصار منیعی بود که میتوانست همه خطاها و زشتیهای دستگاه خلافت را از چشمها پوشیده بدارد.
به جز اینها هدفهای دیگری نیز برای مأمون متصور بود. در مجموع این تدبیر به قدری پیچیده و عمیق است که یقینا هیچکس جز مأمون نمیتوانست آن را بهخوبی هدایت کند و بدین جهت بود که دوستان و نزدیکان مأمون حتی فضل بن سهل وزیر و فرمانده کل و مقربترین فرد دستگاه خلافت از ابعاد و جوانب آن بیخبر بودند.
تدابیر حکیمانه امام رضا(ع) در مقابل نقشه هوشمندانه و خطرناک مأمون
ت مأمون از پختگی و عمق بی نظیری برخوردار بود، اما آن سوی دیگر این صحنه نبرد، امام علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) است که تدبیر پخته و همهجانبه مأمون را به حرکتی بیاثر و بازیچهای کودکانه، و ت او را به تی علیه خود او بدل میکند. اکنون به تشریح تها و تدابیر امام علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) در این حادثه میپردازیم.
اعلام گسترده نیتی خود از سفر به خراسان
1- هنگامی که امام را از مدینه به خراسان دعوت کردند آنحضرت فضای مدینه را از کراهت و نیتی خود پر کرد، به طوری که همه کس در پیرامون امام یقین کردند که مأمون با نیت سوء، حضرت را از وطن خود دور میکند. امام بدبینی خود به مأمون را با هر زبان ممکن به همه گوشها رساند.
استنکاف شدید از قبول پیشنهاد ولایتعهدی
٢- هنگامی که در مرو پیشنهاد ولایتعهدی آن حضرت مطرح شد، حضرت به شدت استنکاف کردند و تا وقتی مأمون صریحا آن حضرت را تهدید به قتل نکرد، آن را نپذیرفتند. این مطلب همه جا پیچید و دستاندرکاران امور که به ظرافت تدبیر مأمون واقف نبودند، ناشیانه عدم قبول امام را همه جا منتشر کردند، حتی فضل بن سهل در جمعی از کارگزاران و مأموران حکومت گفت: من هرگز خلافت را چنین خوار ندیدهام، امیر المؤمنین آن را به علی بن موسی الرضا تقدیم میکند و علی بن موسی دست رد به سینه او میزند.»(. فَمَا رَأَیْتُ خِلاَفَةً قَطُّ كَانَتْ أَضْیَعَ مِنْهَا أَمِیرُ اَلْمُؤْمِنِینَ یَتَفَصَّى فِیهَا وَ یَعْرِضُهَا عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى وَ عَلِیُّ بْنُ مُوسَى یَرْفُضُهَا وَ یَأْبَى.(عیون أخبار الرضا(علیهالسلام)/ ج2/ ص141)
شخص امام از هر فرصتی، اجباری بودن این منصب را به گوش این و آن میرساند، و این سخنان همچون عجیبترین پدیده ی، دهان به دهان و شهر به شهر پراکنده شود و همه آفاق اسلام در آن روز یا بعدها فهمیدند، مأمونی که به دلیل آنکه از ولیعهدی برادرش امین عزل شده است به جنگی چند ساله دست میزند و هزاران نفر از جمله برادرش امین را به قتل میرساند و سر برادرش را شهر به شهر میگرداند، کسی مثل علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) را ولیعهد خود قرار میدهد! امام رضایی که علاوه بر اینکه از نظر سنی 22 سال از مأمون بزرگتر است، به ولیعهدی با بیاعتنایی نگاه میکند و آن را جز با کراهت و در صورت تهدید به قتل نمیپذیرد!. مقایسهای که از این رهگذر میان امام علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) و مأمون عباسی در ذهنها نقش میبست، درست عکس آن چیزی را نتیجه میداد که مأمون به خاطر آن، این سرمایهگذاری را کرده بود.
عدم دخالت در هیچ یک از شئون حکومت؛ شرط قبول ولایتعهدی تحمیلی
۳- با این همه علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) فقط بدین شرط ولیعهدی را پذیرفت که در هیچ یک از شئون حکومت دخالت نکند و به جنگ و صلح و عزل و نصب و تدبیر امور نپردازد و مأمون که فکر میکرد فعلا در شروع کار، این شرط قابل تحمل است و بعدها به تدریج میتوان امام را به صحنه فعالیتهای خلافتی کشانید، این شرط را از آن حضرت قبول کرد. روشن است که با تحقق این شرط، نقشه مأمون نقش بر آب میشد و بیشترین هدفهای او نابرآورده میگشت.
بهرهبرداری اصلی از ماجرای ولایتعهدی و اعلام آشکار داعیه امامت شیعه
۴- اما بهرهبرداری اصلی امام از این ماجرا بسی از اینها مهمتر است. امام با قبول ولیعهدی، دست به حرکتی میزند که در تاریخ زندگی ائمه اطهار علیهم السلام -از پایان خلافت اهل بیت در سال چهلم هجری تا آن روز و تا آخر دوران خلافت- بینظیر بوده است و آن برملا کردن داعیه امامت شیعی در سطح عظیم اسلام و دریدن پرده غلیظ تقیه و رساندن پیام تشیع به گوش همه مسلمانها است. تریبون عظیم خلافت در اختیار امام قرار گرفت و امام سخنانی را که در طول یکصد و پنجاه سال جز در خفا و با تقیه گفته نشده بود به صدای بلند فریاد کرد.
مناظرات امام در مجمع علما و در دربار مأمون که در آن قویترین استدلالهای امامت را بیان فرموده است، نامه جوامع الشریعة» که در آن همه رئوس مطالب عقیدتی و فقهی شیعی را برای فضل بن سهل نوشته است، حدیث معروف امامت که در مرو برای عبدالعزیز بن مسلم بیان کرده است، قصاید فراوانی که در مدح آن حضرت به مناسبت ولایتعهدی سروده شده و برخی از آن مانند قصیده دعبل و أبونواس همیشه در شمار قصاید برجسته عربی به شمار رفته است، نمایشگر این موفقیت عظیم امام است.
استفاده از هر فرصتی برای ارتباط با مردم
۵- مأمون امام را جدا از مردم میپسندید و این جدایی را در نهایت وسیلهای برای قطع رابطه معنوی و عاطفی میان امام و مردم میخواست، اما امام در هر فرصتی خود را در معرض ارتباط با مردم قرار میداد، با اینکه مأمون آگاهانه مسیر حرکت امام از مدینه تا مرو را به طرزی انتخاب کرده بود که شهرهای معروف به محبت اهلبیت مانند کوفه و قم در سر راه قرار نگیرند. امام در همان مسیر تعیین شده، از هر فرصتی برای ایجاد رابطه جدیدی میان خود و مردم استفاده کرد.
دلگرمی مبارزان شیعی تشیع و بهبود اوضاع مخالفان حکومت
۶- نه تنها سران تشیع از سوی امام به سکوت و سازش تشویق نشدند بلکه قراین حاکی از آن است که وضع جدید امام موجب دلگرمی آنان شد و مبارزانی که بیشترین دورانهای عمر خود را در کوههای صعب العبور و آبادیهای دوردست و با سختی و دشواری میگذراندند با حمایت امام علی بن موسی الرضا(علیهالسلام) حتی مورد احترام و تجلیل کارگزاران حکومت در شهرهای مختلف نیز قرار گرفتند. شاعر ناسازگار و تند زبانی چون دعبل که همیشه مورد تعقیب و تفتیش دستگاههای دولتی به سر میبرد، توانست به حضور امام برسد و معروفترین و شیواترین قصیده خود را که ادعانامه نهضت علوی بر ضد دستگاههای خلافت اموی و عباسی است برای آن حضرت بسراید و شعر او در زمانی کوتاه به همه اقطار عالم اسلام برسد.
مأمون چه در متن فرمان ولایتعهدی و چه در گفتهها و اظهارات دیگر، امام را به فضل و تقوا و نسب رفیع و مقام علمی منیع ستوده است و او اکنون در چشم آن مردمی که برخی از او فقط نامی شنیده و جمعی به همین اندازه هم او را نشناخته و شاید گروهی بغض او را همواره در دل پرورانده بودند، به عنوان یک چهره درخور تعظیم و تجلیل و یک انسان شایسته خلافت که از خلیفه به سال و علم و تقوی و خویشی با پیغمبر، بزرگتر و شایستهتر است شناختهاند. کوتاه سخن آنکه یک سال پس از ولایتعهدی؛ اوضاع برعکس آن چیزی است که مأمون میخواست و مأمون در این قمار بزرگ نه تنها چیزی به دست نیاورده که بسیاری چیزها را از دست داد. این گذری بر یکی از فصلهای عمده زندگی ی 250 ساله ائمه هدی علیهم السلام بود.#
(برش و منتخبی از کتاب انسان 250 ساله، ص307- 3)[ایجنا]
ریشه تاریخی اربعین/حضور جابر در کربلا/بازگشت اسیران/الحاق سرمطهر به بدن/راهپیمایی وانتفاضه اربعین
امام ,مأمون ,بن ,علیهالسلام ,یک ,خلافت ,را به ,را از ,بن موسی ,علی بن ,موسی الرضا ,موسی الرضا علیهالسلام ,زشتیهای دستگاه خلافت
درباره این سایت