سَلامٌ عَلى قَلبِ زَینَبَ الصَّبور وَ لِسانِهَا الشكور؛ وقتى از محضر حضرت سجاد علیه السلام سؤال كردند در ماجراى نهضت عاشورا كجا از همه بیشتر به شما سخت گذشت؟ امام فرمودند: الشام، الشام، الشام!». (سوگنامه آل محمد، ص 408؛ ناسخ التواریخ، ص 304). این سختى تا بدانجا بود كه حضرت در بیانى منظوم چنین فرمودند: فَیا لَیتَ امّى لَمْ تَلِدْنِى وَ لَم اَكُنْ یزیدُ یرانِى فِى البِلادِ اَسِیرُ» (وسیله الدارین، ص381) -اى كاش مادرم مرا نزاییده بود و من زنده نبودم و یزید مرا اسیر ببیند-.
با این وجود هنگامى كه كسى از محضر آن امام سؤال كرد در این ماجرا چه كسى پیروز شد؟ فرمودند: إِذَا أَرَدْتَ أَنْ تَعْلَمَ مَنْ غَلَبَ، وَ دَخَلَ وَقْتُ الصَّلَاهِ، فَأَذِّنْ ثُمَّ أَقِمْ» (بحار الأنوار، ج45، ص177)؛ موقع نماز، اذان و اقامه بگو! ببین نام چه كسى را مىبرى؟ ما رفتیم این نام را زنده كردیم و برگشتیم.
همچنین حضرت عقیله بنىهاشم، زینب سلام الله علیها كه مىفرماید: مَا رَأَیتُ إِلَّا جمِیلا»؛ این بیان هم، بیانى تحلیلى است. زینب كبرى (سلام الله علیها) عَالِمَةٌ غَیرُ مُعَلَّمَةٍ فَهِمَةٌ غَیرُ مُفَهَّمَة» است و از این آیه با خبر است: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ یرْزَقُون فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ» (آلعمران.170 -169) یعنى حضرت حسین بن على علیه السلام، عصر عاشورا خوشحالِ خوشحال بود، چون به مقصد رسید. مبادا خیال كنید اینها مردهاند: وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا فى سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْیاءٌ»، یك؛ عِنْدَ رَبِّهِمْ»، دو؛ یرْزَقُونَ»، سه؛ فَرِحینَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»، چهار؛ خیلى خوشحالاند. خدا مىفرماید اینها خوشحالاند، به مقصد رسیدهاند؛ هم وظیفه خودشان را ادا كردند هم میلیاردها بشر را إلى یوم القیامة به مقصد راهنمایى كردند و هم آنجا در بهشتاند، اینكه براى آنها رنجى نیست.
قد عجبت من صبرك ملائكة السماوات
یكى از مؤلفههاى اصلى كه باعث مىشد آل الله در اوج این مصائب سنگین، چنین بیانات تحلیلى داشته باشند، تخلّق این بزرگواران به عنصر صبر» بود. امام صادق (علیه السلام) : اَلصَّبْرُ مِنَ اَلْإِیمَانِ بِمَنْزِلَةِ اَلرَّأْسِ مِنَ اَلْجسَدِ فَإِذَا ذَهَبَ اَلرَّأْسُ ذَهَبَ اَلْجسَدُ كَذَلِكَ إِذَا ذَهَبَ اَلصَّبْرُ ذَهَبَ اَلْإِیمَانُ. (الكافى، ج2، ص87) أَنَّ اَلْیقِینَ فَوْقَ اَلْإِیمَانِ بِدَرَجةٍ وَاحِدَةٍ وَ اَلصَّبْرَ فَوْقَ اَلْیقِینِ (بحار الأنوار، ج68، ص90). سیدالشهداء (علیه السلام) عنصر صبر را تا جایى پیش بُرد كه امام زمان (عجل الله فرجه الشریف) در زیارت ناحیه مقدسه درباره صبر ایشان مىفرمایند: قَدْ عَجبَتْ مِنْ صَبْرِكَ مَلآئِكَةُ السَّماواتِ».
صبر، مقاومت است نه تسلیم
مفهوم صبر از مفاهیمى است كه مورد برداشتهاى غلط قرار گرفته و مىگیرد. متأسفانه بلاى تحریف - كه بلاى عمومى یا اغلبی واژههای اسلامی است- واژه صبر» را نیز بینصیب نگذارده و میتوان گفت تا حد مسخ و تغییر مفاد و مفهوم، آنرا دگرگون ساخته است. جامعهاى كه فهم غلطى از مفهوم صبر داشته باشد، مبتلا بهبىتحرّك خواهد شد و روز به روز براى ستمگران و مفسدان مجال بیشترى فراهم مىنماید كه بیشتر ظلم كنند و فسادانگیزى نمایند.
هرچند در فرهنگ لغات فارسى، صبر را به شكیبایى، آرام گرفتن، تحمل و بردبارى ترجمه كردهاند ولى به نظر مىرسد معناى رایج و عرفى شكیبایى، مفهومى نارسایى براى این واژه قرآنى است و معناى استقامت» براى آن سازگارتر است كه معادلهاى دیگر آن پایدارى، ایستادگى، عقبگرد نكردن، استحكام، پافشارى است. به عبارتى صبر یعنى در برابر همه موانعِ رسیدنِ به تكامل و تعالى، مقاومت ورزیدن و با اراده و عزمى استوار از آنها گذشتن و ره سپردن. درست مانند كوهنوردانى كه در برابر موانعِ رسیدن به قله مقاومت مىكنند و با اراده و حوصله آنها را از سر مىگذارند تا به قله برسند.
ترجمه و تفسیر صبر» به معانى مانند شكیبایى، تحمل، آرام بودن، بردبارى و. این مفهوم را به ذهن جامعه القا مىكند كه مشكلات، سختىها و مصیبتها را باید تحمل» كرد. معمولاً صبر را بهمعناى تحمل ناگوارىها معنا مىكنند. این تعبیر كه به همین صورت نیز تا حدود زیادى آمیخته با ابهام و قابل توجیهها و بیانهاى مخالف و متضاد است. هنگامى كه در یك جامعهى ستمكش وبىاراده و اسیر عوامل فساد و انحطاط مطرح شود بزرگترین وسیله براى ستمگران و مفسدان و بزرگترین عامل و مشوق عقبماندگى و انحطاط و فساد خواهد شد. هنگامى كه آیات و روایات مربوط به صبر مورد مطالعهى جامع قرار گیرد تأسف و تعجب از این تحریف بنیانى بمراتب شدیدتر و گزندهتر مىگردد. اگر صبر را طبق دلالت صریح وبىشائبهى آیات قرآن و روایات صادر از ائمه (علیهمالسلام) تفسیر كنیم نتیجه درست به عكس و كاملاً در جهت مخالف استنتاج رائج و متداول عامیانه است.
در مقابل، معنا و مفهوم استقامت، علاوه بر آنكه برگرفته از آیات و روایات است، با معناى اصلى لغات عرب نیز سازگارتر است؛ زیرا كتب لغت معتبر و قدیم، صبر را به حبس» و منع» معنا كردهاند: الصَّبْر، و هو الحَبْس. (معجم مقاییس اللغة، ج3، ص329) الصَّبْرُ: حَبس النفس عن الجزع. (الصحاح، ج2، ص706)، صَبَرْتُ: حَبَسْتُ النَّفْسَ عَنِ الجزَع. (المصباح المنیر، ج2، ص331)». مرحوم علامه طباطبایى نیز در توضیح صبر ذیل آیه یا أَیهَا الَّذینَ آمَنُوا استَعینوا بِالصَّبرِ وَ الصَّلاةِ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصّابِرین» (بقره/ 153)، از تعبیر مقاومت و استقامت» استفاده نموده است. (المیزان فى تفسیر القرآن، ج1، ص152)
با این نگاه، صبر یك مفهوم محرّك» است نه یك مفهوم منفعل» و نتیجه آن نه تنها تحمل كردن سختىها و مشكلات نیست، بلكه غالب شدن بر مشكلات و گذشتن از آنها است و انسان را وادار به تلاش و عمل كردن و مبارزه مىكند.#
سایر منابع:
- درسنامه ترجمه قرآن، آیه 153 سوره بقره؛ پایگاه اطلاعرسانى KHAMENEI.IR
- معرفى كتاب گفتارى در باب صبر»؛ همان.
- جلسه درس اخلاق آیت الله جوادى آملى (21/ 06/ 1398).
حماسه شام؛ پیروزی حق بر باطل درجنگ روایت ها
(به مناسبت سالگرد ورود اهل بیت به شام؛ اول ماه صفر)
نهضت عاشورا؛ جبههبندى همیشگى حق و باطل
مبناى قیام حضرت امام حسین (علیه السلام) این بود كه در نظام هستى، حق پیروز است؛ خواه از قدرت مادى برخوردار باشد یا نه، و نیز باطل محكوم به شكست است. مبناى امویان نیز این بود هر كه قدرت مادى دارد، پیروز است؛ خواه با حق همراه باشد یا نه؛ وگرنه محكوم به شكست است، هر چند حق باشد. این دو طرز فكر كه همواره بوده و هست، از دو نوع جهان بینى نشأت مىگیرد. كسىكه جهان را در ماده خلاصه مىكند و اصالت را به ماده مىدهد، هرجا جریان طبیعت بیشتر حضور داشت، آنجا محور قدرت تلقّى مىشود و در آن محور، قیام و قعود، عزل و نصب، عزت و ذلت دور مىزند؛ ولى كسىكه جهان بینى را بر اساس حقیقت هستى تنظیم كرده است، اصالت را به معنا مىدهد و در محور حق حركت مىكند. این گروه، حق محورند، در قبال دیگران كه مادّه محورند. بر همین اساس، همیشه در مقابل انبیا و اولیاى الهى افرادى قیام مىكردند كه چنین معتقد بودند: قَدْ أَفْلَحَ الْیوْمَ مَنِ اسْتَعْلَى» (طه/ 64 ) ؛ در برابر پیام آوران خدا كه مىگفتند: قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى» (اعلی/ 14). بنابراین همیشه عدهاى معتقدند كه قد أفلح الیوم من استعلى» و دستهاى برآنند كه قد أفلح من تزكّى» و این نكته متن واقعیت تقابل جبهه حق و جبهه باطل از ابتدا تا انتهاى تاریخ است.
وسعت آفاقى و انفسى جبههبندىهاى حق و باطل
بارزترین تجلى تقابل جبهه حق و باطل، واقعه كربلا است. نبردى كه حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام بهعنوان سرسلسله جبهه حق آغاز كرده بود، به قدرى براى استمرار حیات حقیقى انسان و جامعه بشرى اهمیت داشت كه حتى اگر اهل بیت آن امام را هم به اسارت به شام نمىبُردند، خود آن بزرگواران به مركز حكومت باطل مىرفتند و حماسه كربلا» را با حماسه شام» تكمیل مىكردند.
روز عاشورا و زمین كربلا، به وسعت همه تاریخ است چراكه اتفاقى كه به روز دهم محرم سال 61 هجرى و به سرزمین كربلا، معنا و تشخص داد، یك اتفاق همهگیر و همیشگى در آفاق عالَم است، یعنى مبارزه حق و باطل. و نه تنها این نبرد ظهور و بروز آفاقى دارد، بلكه ابتداءً انفسى است و بعد در بُعد آفاق شكل مىیابد. كسانیكه در عرصه آفاق در یكى از دو جبهه حق یا باطل، قرار مىگیرند، در حقیقت قبلا در جبهه انفسى، در یكى از این دو جبهه قرار یافتهاند. سرّ اینكه در زیارات حضرت سید الشهداء علیه السلام دائما اعلام موضع رسمى داریم و مىگوییم إنى سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم» ریشه در همین جبههبندى انفسى دارد.
جریان باطل، علاوه بر استفاده از جنگ سخت (جنگ نظامى متعارف) و نیمه سخت (جنگ اقتصادى و تحریمى)، از انواع و اقسام جنگ نرم (تحریفگرى و تغییر حقایق) و تعابیر نوین آن مثل جنگ روایتها، جنگ شناختى، جنگ باورها، جنگ ارادهها نیز بهره مىبرد و به همین جهت، جریان حق نیز از ورود به تمام این عرصهها ناگزیر و ناگریز است و حماسه شام یعنى ورود جریان حق در عرصه جنگهایى تاریخى ولى با تعابیرى نوین.
در این نوع جنگ، فتح و پیروزى فقط بر روى زمین معنا پیدا نمىكند بلكه گام اول پیروزى، به تغییر ادراك و فتح دلها وابسته است به همین جهت، عرصه جنگ ارادهها را شاید بتوان اصلىترین عرصه تقابل حق و باطل قلمداد نمود. جنگهاى امروز دنیا در واقع جنگ ارادهها است» (02/09/1394) و جغرافیاى ى دنیا را، اراده و ایمان انسانها در آینده تعیین خواهد كرد.» (19/10/1383).
جنگ امروز، جنگ اردههاست، اراده نیز متكى بر شناختها است و شناختها نیز متكى بر روایتها و قرائتها است. بنابراین جنگ نرم در این سه لایه جنگ بروز و ظهور دارد: جنگ روایتها، جنگ شناختى، جنگ ارادهها؛ كه در محافل استراتژیك امروز دنیا، این گزاره مطرح است كه در جنگهاى فردا، برنده كسى نیست كه بمب دارد بلكه كسى پیروز است كه بهترین روایت را دارد». در جنگ روایتها، دشمن حقیقت را چنان باورپذیرانه و اقناعى تحریف مىكند و تغییر مىدهد كه كمتر كسى به این فكر مىكند كه واقعاً حقیقت چیست و اكثریت جامعه همان روایت، قرائت و براشت القایى دشمن را واقعیت مىپندارند.
حماسه شام، عرصه پیروزى جنگ روایتهاى بعد از واقعه عاشورا
در نهضت عاشورا، عملیات روانى گسترده دستگاه بنى امیه و القاى دروغ در پوشش واقعیت، افكار عمومى آن دوران را براى همراهى در جنگ علیه خاندان رسالت، اقناع و متقاعد كرد. پنهانسازى بخشى از واقعیت و استفاده از تكنیك دروغ بزرگ توسط دستگاه حاكم، باعث شد تا بعد از حادثه عاشورا بسیارى ندانند آنكسى كه یزید و ابن زیاد از او بهعنوان خارجى یاد كردند و به قتلش رساندند، نوه رسول خدا (صلى الله علیه و آله) بوده است. آنها با روایت سازى و تمسك به تكنیك برچسب زنى و عنوانسازى مردم را متقاعد كردند علیه كسى وارد جنگ شوند كه در برابر حكومت خروج كرده است و روایت قیام علیه ظلم» را به روایت خروج علیه خلیفه» تغییر دادند. بنابراین استفاده از تكنیكهاى مختلف پیش از وقوع حادثه كربلا، در وقوع آن نقش مهمى را ایفا كرد و اینجا است كه تكمیل حماسه كربلا، با حماسه شام اهمیت مىیابد.
اهل بیت علیهم السلام پیام عاشورا را در محیطى كه دستگاه حاكم با القاى دروغ و انگارهسازىهاى مختلف علیه امام حسین (علیه السلام) وارد عمل شده است، به گوش افكار عمومى زمانهاى خویش مىرسانند و با خطبههاى تاریخى و رفتار توام با صبر و وقار به گوش دنیا مىرساند كه آنچه به آنها گفته شده، دروغ بوده و آنكه در دشت كربلا به شهادت رسیده، حسین (علیه السلام) بوده و آنجاست كه مردم متوجه مىشوند چه روى داده و آنكسى كه علیهوارد جنگ شدند نوه رسول گرامى اسلام بوده است. آل الله با افشاگرى خود، انگارهسازى، دستكارى واقعیت و رمزگشایى اشتباه توسط دستگاه حاكم را ناكارآمد نمودند و توانستند تمام عمق فاجعه دشت كربلا را به گوش همگان برساند.
جنگ شناختى، بُعد دیگرى از حماسه شام
مرحله بعدى جنگ روایتها، جنگ شناختى (جنگ ادراكى) است كه بهمعناى تغییر نگرشها، باورها و رفتارها از طریق مدیریت ادراك و برداشت افراد جامعه است. اساسىترین نتیجه در جنگ شناختى، تلفات مضاعف انسانى است. به دو دلیل:
اولا) در جنگ سخت وقتى یك نفر مجروح یا كشته شد، فقط یك نفر از جبهه خودى كم مىشود، اما در جنگ شناختى وقتى یك نفر نسبت به باورهاى خود تردید كرد، علاوه بر اینكه یك نفر از گروه خودى كم شده، یك نفر هم به گروه مقابل اضافه مىشود. ثانیا) در جنگ شناختى نه تنها سربازانِ خط مقدم، بلكه عموم مردم جامعه كه اصلىترین سرمایه هر نظام ى است آماج قرار گرفته، نسبت به جامعه و كشور خود بدبین و حالت رویگردانى شكل مىگیرد.
جنگ شناختى در صورت تداوم، به وارونگى افكار عمومى، بحران اعتماد و اقناع، و در نهایت به زایل شدن ارادههاى راسخ منتهى خواهد شد. مهمترین راه مقابله با عملیات روانى و جنگ شناختى و ادراكى، ایجاد شفافیت، اطلاعرسانى دقیق و بصیرت افزایى به جامعه است. هرچه فضاى جامعه، شفافتر و مردم آگاهتر شوند، فرصت براى دروغ گویى و جولان دشمن در افكار عمومى و مدیریت آن كاسته مىشود. به همین جهت بُعد دیگر حماسه شام، فتح نبرد شناختى است.
استمرار منطق عاشورا تا امروز؛ ثمره پیروزى حماسه شام در جنگ ارادهها
لایه سوم جنگ، جنگ ارادهها است. دشمن در این عرصه بهدبنال این است كه تا ارادههاى مستحكم سُست و خللپذیر شده و زمینه براى تسلیم و به تعبیر روایات نصر بالرعب» فراهم شود. عملیاتى چند بُعدى براى اثرگذارى بر سیستم محاسباتى حریف، هیمنهسازى و شكل دادن به باورهاى وى.
اینكه با فاصله اندكى پس از قیام امام حسین علیه السلام، قیامهایى مانند قیام مردم مدینه (واقعه حره)، قیام توابین، قیام مختار و رخ داد و تا امروز راه و مرام امام حسین علیه السلام جانمایه قیامهاى متعدد است، نشانه این است كه بُعد مهمى از حماسه شام معطوف به ظفرمندى در عرصه جنگ ارادهها است. همچنین اینكه به تعبیر رهبر معظم انقلاب: حادثه عظیم عاشورا، پایه اصلى انقلاب اسلامى است» بهمعناى پیروزى اهل بیت علیهم السلام در جنگ ارادهها است.[ایجنا]
ریشه تاریخی اربعین/حضور جابر در کربلا/بازگشت اسیران/الحاق سرمطهر به بدن/راهپیمایی وانتفاضه اربعین
كه ,جنگ ,حق ,علیه ,صبر , ,علیه السلام ,است كه ,در جنگ ,است و ,را به ,باطل درجنگ روایت ,بِما آتاهُمُ اللَّهُ ,سَبیلِ اللَّهِ أَمْواتاً ,تَحْسَبَنَّ الَّذینَ قُتِلُوا
درباره این سایت