چیستی جنگ روایتها
در جهان حاضر كسی برنده است كه داستانش پذیرفته شود»؛ این جمله جوزفنای»، كلیدیترین استراتژی رسانههای دنیا را بیان میكند: جنگ روایتها. جنگی كه در آن هر یك از طرفها تلاش میكنند داستان خودشان را از یك موضوع، بهعنوان حقیقت ماجرا جا بیندازند و حتی معادلات را با آن تحتتأثیر قرار دهند.
روایت» آنچیزی است كه به ما از جهان واقع گزارش میدهد و واقعیت بیرونی را برای ما بازنمایی و تفسیر میكند. اما این روایت، بسته به اینكه از زاویه نگاه چه كسی باشد، متفاوت است. وقتی آدمها با هم تعارض منافع پیدا كنند، بین روایتهایشان جدال شكل خواهد گرفت؛ پس در بحث روایتها، واقعیتها بنا بهانگیزهها، رفتارها، تربیت، فرهنگ، عوامل اقتصادی و فردی بازنمایی میشوند و وقتی تعارض منافع وجود داشته باشد، بین روایتها جدال شكلگیرد.
جریان تحریف با شیوه جنگ روایت در عرصه فكری و ذهنی، برای تصاحب افكار عمومی تلاش میكند. این جنگ یكی از ابعاد مهم جنگروانی، برای انحراف افكار عمومی از حقایق و واقعیتهاست. روایت، چیزی فراتر از تلاش برای اطلاعرسانی و پیامرسانی است. جنگ روایتها، تركیبی از علوم جامعهشناسی، روانشناسی، ارتباطات، روابط بینالملل و ی و هنر و بهویژه فناوری اطلاعات است. حوادث اخیر عراق و لبنان، بهانهای است برای پرداختی دوباره به این موضوع.
در یك تعریف ساده، جنگ روایتها، جنگی است كه با قدرت تولید معنا و روایت و قدرت رسانه و فضای مجازی، روایت غالب را تعیین میكند. افكار عمومی همواره تحت سیطرهی روایت غالب است. مهمترین هدفِ جنگ روایتها روایت معكوس و انتشار اطلاعات گمراهكننده درباره یك موضوع خاص است تا از این طریق افكار عمومی را به آن موضوع حساس كرده و بر اساس اطلاعات و آماری كه به آنها میدهند افكار عمومی را با اهداف از پیش تعیین شده و مغرضانه خود بمباران رسانهای كنند.
روایت غالب، غالب میدان افكار عمومی
بنابراین برنده جنگ كسی همواره كسی نیست كه بیشترین پیروزی را داشته باشد! پیروز جنگ كسی است كه اولین و بهترین روایت را تقدیم افكار عمومی كند. در جنگ روایتها، اگر طرف برنده، روایت نكند، روایت خواهدشد. از پیروزیها شكست و از شكستها پیروزی ساخته خواهدشد.
بنابراین فراموش نكنیم جریانی در عرصه فكری و ذهنی پیروز است كه بتواند روایت بسازد، كنترل روایت را به دست بگیرد و روایت خود را تثبیت كند. كسیكه روایت اول را ارائه میدهد و تثبیت میكند، چه از ایدئولوژی چه از اتفاقات جاری، افكار را تصاحب میكند و میتواند تهای خود را بر آنها تحمیل كند.
در این جنگ هركدام از جریانهای خبری میكوشند با بهرهگیری از تكنیكهای عملیات روانی مانند انزوا و ایجاد تردید در افكار عمومی، موجب تضعیف هرچه بیشتر گفتمان رقیب شوند.
در جنگ روایتها كسی پیروز است كه به دو مؤلفه اصلی توجه كند:
اول؛ زمان: بدین معنا كه به سرعت و چابكی، اولین روایت را به افكار عمومی ارائه كند.
دوم؛ جذابیت: یعنی روایت اول را هنرمندانه و جذاب، مطرح سازد.
تأثیر جنگ روایتها در ساختار روایتهای تاریخی
اما جنگ روایتها نسبت به بقیه تكنیكهای جنگ روانی چه مشخصهای دارد كه بیشترین سرمایهگزاری روی آن انجام میشود؟ یك جملهی متواتری هست كه میگوید تاریخ را قدرتمندها مینویسند. زمانی كه یك روایت را تولید میكنید و آنرا در افكار عمومی تثبیت میكنید، زمانی كه سی سال از آن بگذرد آن مسأله به یك واقعیت خدشه ناپذیر تبدیل خواهد شد. اما شما در جنگهای رسانهای كوتاهمدت كه یكی از تكنیكهای دیپلماسی عمومی در آن اعمال میشود، میبینید كه نتیجه آن در كوتاه مدت و شاید بلند مدت برداشت میشود و بعد هم تمام میگردد. مثلا شما در یك جامعه نسبت به یك موضوع جنگ روانی به راه میاندازی و تمام میشود. اما در جنگ روایت اگر روایت شما غالب شود، تاریخ را شما نوشتهاید.
جنگ روایتها، عنوانی نوین اما قدمتی طولانی
هرچند تعبیر جنگ روایتها از عناوین نسبتا نوین در علوم ی، رسانهای و استراتژیك است ولی حقیقت این است كه جنگ روایتها بهعنوان شیوهای مهم از جنگ روانی و تحریفگری قدمتی به درازای تاریخ تقابل جبهه حق و جبهه باطل دارد و در طول تاریخ میتواند شواهد و مصادیق متعددی از جنگ روایتها را پیدا كرد.
اساسا وقتی باطل از فضای مفهومی و ذهنی به عینیت و مصداق میآید، دیگر و عریان نیست بلكه با لباس حق میپوشد و به میدان میآید. خود قرآن میفرماید: وَ لَا تَلْبِسُوا الْحَقَ بِالْبَاطِلِ وَ تَكْتُمُوا الْحَقَ.» (بقره/ 42). باطل عمدتا بلكه همیشه اصطلاحا شبههوار» وارد میدان واقعیت میشود؛ شبهه، باطل حقنما» است. به فرمایش امیرالمؤمنین علیه السلام: وَ إِنَّمَا سُمِّیتِ الشُّبْهَةُ شُبْهَةً لِأنَّهَا تُشْبِهُ الْحَقَّ.» (نهجالبلاغه/ خطبه38).
عجب خطبهای است خطبه 50 نهجالبلاغه؛ آنجا كه حضرت میفرماید: فَلَوْ أَنَّ الْبَاطِلَ خَلَصَ مِنْ مِزَاجِ الْحَقِ[ آمیختگی با حق] لَمْ یخْفَ عَلَی الْمُرْتَادِینَ[ حقطلبان] وَ لَوْ أَنَّ الْحَقَّ خَلَصَ مِنْ لَبْسِ الْبَاطِلِ، انْقَطَعَتْ عَنْهُ أَلْسُنُ الْمُعَانِدِینَ، وَ لَكِنْ یؤْخَذُ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ وَ مِنْ هَذَا ضِغْثٌ فَیمْزَجَانِ، فَهُنَالِكَ یسْتَوْلِی الشَّیطَانُ عَلَی أَوْلِیائِهِ.».
خطرناكترین نوع تحریف و جنگ روایتها
حركت و جریان یافتن شبههوار باطل با شیوه و تكنیك همین جنگ روایتها و تحریفغ حقیتها و واقعیتها نُضج مییابد. اما به نظر شهید مطهری، خطر و اثر تخریبی تحریف در موضوعات بزرگ اجتماعی، مثل تحریف شخصیتهای بزرگ و یا تحریف حوادث تاریخی كه سند و پشتوانه امور اجتماعی و اخلاقی و تربیتی قلمداد میشود بسیار بیشتر بیشتر و عمیقتر از تحریف سایر حقایق است. ایشان تصریح دارد: خطرناكتر از هر نوع تحریف، تحریف در اسناد دینی، یعنی در كتب آسمانی و احادیث پیغمبر و سیرت پیغمبر و آثار ائمه اطهار علیهم السلام است.» (مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج22، ص202)
با این وصف باید گفت یكی از ابعاد مهم مظلومیت و غربت ائمه اطهار علیهم السلام بهخصوص شخصیت نازنین امام مجتبی علیه السلام قرار گرفتن آن عزیزترین در آماج جنگ روایتها است. دو نمونه از تحریف حقایق و جنگ روایت علیه امام مجتبی عبارت است از:
(1) اتهام مُذلُّ المؤمنینی
شبیه این اتهام، از برخی صحابه در برابر رسول الله (صلی الله علیه و آله) نیز سر زده است؛ مانند اعتراض به پیامبر در صلح حدیبیه؛ و یا مثلا در تقسیم غنائم جنگ حنین به رسول الله(ص) گفت: در این تقسیم رضای الاهی رعایت نشده است. همانگونه كه دیگری گفت:ای محمد به عدالت رفتار كن. یا اینكه بر خوردش با امام(ع) مانند برخورد خلیفه دوم در اعتراض به صلح حدیبیه است. آنگونه كه در منابع اهل سنت آمده است. (نك: تفسیر القرطبی/ج1/ ص449؛ و.)
این اتهام ناروا به امام مجتبی علیه السلام در حالی صورت گرفت كه صلح ابتكاری الهی و تجلی وَ مَكَرُوا مَكْرًا وَ مَكَرْنَا مَكْرًا وَ هُمْ لَا یشْعُرُونَ» (نمل/ 50) از طرف امام علیه السلام بود. اگرچه این صلح، صلحی تحمیلی برای آن حضرت محسوب میشود چراكه اكثریت سپاهیان امام(ع) مایل به جنگ نبودند و عملا صلح را بر ایشان تحمیل نمودند، اما در نگاه كلی امام مجتبی علیه السلام كه مظهر جامع اسماء الله است، اسم وَ اللَّهُ خَیرُ الْمَاكِرِینَ» (آلعمران/ 54) را تجلی بخشید.
با این حال میبینیم بهدلیل ضعف تحلیل ی، برخی از دوستان نادان و دشمنان تحریفگر، حقیقت ماجرا را چنان به محاق میبرند كه حضرت دردمندانه در مقابل این هجمه جنگ روایتی میایستند و میفرمایند: من خواركننده مؤمنان نیستم، بلكه عزّت بخش آنانم. وقتی دیدم شما در برابر دشمن قدرتی ندارید، كار را به او واگذاشتم تا من و شما در میان آنان باشیم. همچنان كه آن فرزانه [خضر ]كشتی را سوراخ كرد تا برای صاحبانش باقی بماند، و اینچنین است حكایت من و شما تا در میان آنها باقی بمانیم.» (ما أنَا بِمُذِلِ المُؤمِنینَ ولكِنّی مُعِزُّ المُؤمِنینَ، إنّی لَمّا رَأَیتُكُم لَیسَ بِكُم عَلَیهِم قُوَّةٌ سَلَّمتُ الأمرَ لأِبقی أنا و أنتُم بَینَ أظهُرِهِم، كَما عابَ العالِمُ السَّفینَةَ لِتَبقی لأِصحابِها و كَذلِكَ نَفسِی و أنتُم لِنَبقی بَینَهُم. (میزان الحكمه/حدیث1051))
امام ای در تحلیل فضا و شرایط آن روزگار میفرماید: بنده در قضایای تاریخ اسلام این مطلب را مكرراً گفتهام كه چیزی كه امام حسن مجتبی علیه السلام را شكست داد، نبودن تحلیل ی در مردم بود. مردم، تحلیل ی نداشتند. چیزی كه فتنهی خوارج را بهوجود آورد و امیرالمؤمنین علیه السلام را آنطور زیر فشار قرار داد و قدرتمندترین آدم تاریخ را آنگونه مظلوم كرد، نبودن تحلیل ی در مردم بود والّا همهی مردم كهبیدین نبودند. تحلیل ی نداشتند. یك شایعه دشمن میانداخت؛ فوراً این شایعه همه جا پخش میشد و همه آنرا قبول میكردند!» (12/ 08/ 1372).
(2) اتهام مِطلاقیت
نمونهای دیگری از ظالمانهترین تحریفها و جنگ روایتها علیه حضرت، تبلیغ و ترویج شایعه بیاساس مِطلاقیت امام حسن مجتبی علیه السلام توسط حكومت بنی عباس با هدف مهار و نابود كردن قیامهای بنی الحسن علیه السلام بوده است. شهید مطهری در این خصوص میفرماید: لازم است به یك شایعه بیاساس كه دست جنایتكار خلفای عباسی آنرا بهوجود آورده. اشاره مختصر بكنم. اینكه امام مجتبی علیه السلام فرزند برومند امیرالمؤمنین علیه السلام از كسانی بوده كه زیاد زن میگرفته و طلاق میداده است» (مجموعهآثاراستادشهیدمطهری، ج19، ص256 -255)
استاد مطهری با تصریح به اینكه مِطلاقیت (بسیار طلاقی) از نظر اسلام یك كار مبغوض و منفوری است و شایسته مردم عیاش و غافل است نه شایسته. مقام اقدس امامت و طهارت.» (همان) در مورد ریشه این تحریف میفرماید: ریشه این شایعه تقریباً از یك قرن بعد از وفات امام حسن علیه السلام بوده است. چنانكه میدانیم در گردش خلافت از امویان به عباسیان، بنی الحسن علیه السلام یعنی فرزندزادگان امام حسن علیه السلام با بنی العباس همكاری داشتند، اما بنی الحسین علیه السلام یعنی فرزندزادگان امام حسین- كه در رأس آنها در آن وقت امام صادق علیه السلام بود- از همكاری با بنی العباس خودداری كردند. بنی العباس با اینكه در ابتدا خود را تسلیم و خاضع نسبت به بنی الحسن علیه السلام نشان میدادند و آنها را از خود شایستهتر میخواندند، در پایان كار به آنها خیانت كردند و اكثر آنها را با قتل و حبس از میان بردند.
بنی العباس برای پیشبرد ت خود شروع كردند به تبلیغ علیه بنی الحسن علیه السلام. ازجمله تبلیغات ناروای آنها این بود كه گفتند ابوطالب- كه جد اعلای بنی الحسن علیه السلام و عموی پیغمبر صلی الله علیه و آله است- مسلمان نبود و كافر از دنیا رفت و اما عباس كه عموی دیگر پیغمبر صلی الله علیه و آله است وجد اعلای ماست مسلمان شد و مسلمان از دنیا رفت. پس ما كه اولاد عموی مسلمان پیغمبریم از بنی الحسن علیه السلام كه اولاد عموی كافر پیغمبرند برای خلافت شایستهتریم. در اینراه پولها خرج كردند و قصهها جعل كردند.
موضوع دومی كه بنی العباس علیه بنی الحسن علیه السلام عنوان كردند این بود كه گفتند نیای بنی الحسن علیه السلام بعد از پدرش علی علیه السلام به خلافت رسید و اما چون مرد عیاشی بود و به ن سرگرم بود و كارش زن گرفتن و زن طلاق دادن بود از عهده برنیامد؛ از معاویه كه رقیب سرسختش بود پول گرفت و سرگرم عیاشی و زن گرفتن و طلاق دادن شد و خلافت را به معاویه واگذار كرد
من از ساده دلی بعضی از ناقلان حدیث شیعی مذهب تعجب میكنم كه از طرفی از پیغمبر اكرم صلی الله علیه و آله و ائمه اطهار علیهم السلام اخبار و احادیث بسیار زیادی روایت میكنند كه خداوند دشمن میدارد یا لعنت میكند مردمان بسیارطلاق را، پشت سرش مینویسند: امام حسن علیه السلام مرد بسیارطلاقی بوده.
این اشخاص فكر نكردهاند كه یكی از سه راه را باید انتخاب كنند: یا بگویند طلاق عیب ندارد و خداوند مرد بسیارطلاق را دشمن نمیدارد، یا بگویند امام حسن علیه السلام مرد بسیارطلاق نبوده است، یا بگویند- العیاذ باللَّه- امام حسن علیه السلام پابند دستورهای اسلام نبوده است. اما این آقایان محترم از یك طرف احادیث مبغوضیت طلاق را صحیح و معتبر میدانند و از طرف دیگر نسبت به مقام قدس امام حسن علیه السلام خضوع و تواضع میكنند و از طرف دیگر نسبت بسیارطلاقی را برای امام حسن علیه السلام نقل میكنند و بدون اینكه انتقاد كنند از آن میگذرند.» (همان)[ایجنا]
ریشه تاریخی اربعین/حضور جابر در کربلا/بازگشت اسیران/الحاق سرمطهر به بدن/راهپیمایی وانتفاضه اربعین
كه ,علیه ,جنگ ,السلام ,امام ,روایت ,علیه السلام ,جنگ روایتها ,امام حسن ,بنی الحسن ,الحسن علیه ,اطهار علیهم السلام ,ائمه اطهار علیهم ,تحلیل ی نداشتند ,نبودن تحلیل ی
درباره این سایت