اشاره
بازخوانی سیره شخصیتی و مدیریتی دو مدیرِ شهیدِ دولت دوم- شهیدان رجایی و باهنر-، میتواند چشمانداز و الگوی روشنی از دولت آینده (دولت سیزدهم) باشد. دولتی که به فرمایش رهبر حکیم انقلاب، اگر دولتی جوان و حزباللهی باشد، نسخه شفابخش دردهای حادّ و مزمن کشور عزیزمان خواهد بود. از این رو و در ادامه بحث روش گفتمانسازی دولت جوان و حزب اللهی، با توجه به اینکه یکی از بارزترین روشهای گفتمانسازی، "شیوه الگوپردازی" است، در سلسله مقالاتی، منتخبی از سیره عملی شهیدان رجایی و باهنر تقدیم میگردد.
نمی شد ایشان را از مردم تشخیص داد
در سفرهای استانی شهید رجایی در اجتماع مردم حاضر می شد و بعد از چند لحظه واقعاً نمی شد ایشان را در بین مردم تشخیص داد. چون بین او و دیگران اختلاف و تفاوتی نبود، یعنی در بین طبقات مختلف که قرار می گرفت، مثل یکی از آنها بود و اگر کسی او را نمی شناخت، نمی دانست که ایشان مهمترین عنوانها و مسئولیتهای کشور را دارد.
حقوق ماهانه وزرا، هفت هزار تومان!
مرحوم علی اکبر پرورش: در اولین جلسه هیئت دولت که به ریاست شهید رجائی، ایشان بحثی را در مورد میزان حقوق وزیران به میان کشید و پس از تبادل نظر، تصمیم نهایی خودش را بر مبنای پرداخت ماهانه هفت هزار تومان حقوق به وزرا اعلام کرد که این مبلغ در سطح حقوق یک کارمند متوسط بود. پس از گذشت چند ماه تدریجاً زمزمههایی شروع شد که این حقوق کفاف زندگی وزرا را نمیکند. برخی مسأله را به من منتقل کردند تا با آقای رجائی مسأله را مطرح کنم. بعد از طرح موضوع، ایشان قبول کرد که دو هزار تومان دیگر به حقوق وزرا اضافه کند و این در حالی بود که تا آن زمان، سقف حقوق وزرا بیشتر از پانزده هزار تومان بود، ولی هدف آقای رجائی این بود که وزرای کابینه اش یک زندگی متوسطی در حد همه مردم و کارمندان دولت داشته باشند.
نخست وزیر با مردم فرقی نباید بکند
در دوران نخست وزیری یک شب که منزل آقای رجائی بودم، به من می گفت: فلانی امروز رفتم برای منزل نان و هندوانه خریدم و به خانه آوردم. ولی دیدم همسایه ها و مردم محل مرا چپ چپ نگاه می کنند که چطور رجائی نخست وزیر شده، ولی هنوز خودش دارد خرید منزلش را می کند! من هم به او گفتم: این کار شما خیلی خوب است، ولی بهتر این است وقتی را که صرف خرید این چیزها می کنید، صرف کارهای مهم بکنید که عده زیادی از ثمرات آن استفاده کنند. گفت: منظور من از این کارها این است که مردم بدانند نخست وزیر با بقیه فرقی نمی کند و نباید هم بکند.
وقتی پا های یک جامعه قیام بکنند
شهید رجایی برای یکی از بستگان تعریف کرده بود: زمانی که وزیر آموزش و پرورش بودم، یک روز که در تاکسی بودم، دیدم راننده با دو مسافر حسابی دم گرفته اند و بر علیه من و آقای دکتر بهشتی و آقای باهنر حرف می زنند که بله این ها همه سرمایه دارند و راننده هم که از حرف های آن دو مسافر متأثر شده بود، شروع کرد به ناسزا دادن به من. من دیدم دیگر این خیلی ظلم است، لذا رو به آن راننده کردم و گفتم: آن رجایی که تو داری بر علیه او حرف میزنی که سرمایه دار است و چه دارد، خود من هستم! راننده باورش نمی شد که وزیر آموزش و پرورش به تاکسی او سوار شده باشد. یک نگاهی از آینه به من کرد و گفت: آخر چنین چیزی ممکن است که شما وزیر باشید و ماشین نداشته باشید و سوار تاکسی بشوید؟ گفتم بله وقتی پا های یک جامعه قیام بکنند، آدم هایی مثل من وزیر می شوند و چون از خودشان ماشینی ندارند، سوار تاکسی و اتوبوس می شوند.
از مردم کشورم خجالت می کشم
وقتی از تلویزیون می خواستند بیایند و از نزدیک تصویر منزل و زندگی ساده شهید رجایی را فیلمبرداری کنند و به مردم نشان بدهند، ایشان به آن ها گفته بود من از مردم کشورم خجالت می کشم که بعضی از آن ها سرپناهی ندارند و به خاطر یک منزل کوچک در عذاب هستند و آن وقت شما می خواهید خانه من را به آن ها نشان بدهید. بعد گفته بود نمی دانم چه ومی دارد این کار را بکنید، چون مردمی که این فیلم را می بینند از دو دسته بیرون نیستند؛ یا مرا می شناسند که قبول می کنند و آن ها حتی اگر زبانی هم از کسی وضع زندگی مرا بشنوند، می پذیرند؛ و یا مرا نمی شناسند و قبول ندارند که هر چقدر شما از این فیلم ها به آن ها نشان بدهید، باورشان نمی شود و خواهند گفت این یک شب رفته منزل یکی از پاسدارهایش تا این فیلم را از او بگیرند!
نباید فراموش کنم
یکی ازسفارشات و توصیه های آقای رجائی به دوستان خیلی نزدیک در نخست وزیری این بود که می گفت من هیچ وقت نباید فراموش کنم که یک دستفروش بوده ام. شما اگر گاهی احساس کردید این مطلب از یاد من رفته است به من یادآوری کنید و تذکر بدهید که تو یک دستفروش بیشتر نبوده ای، چون من می خواهم این مطلب همیشه در ذهن من باشد. ایشان این مطلب را در حالی می گفت که کمتر کسی مانند او در سلول انفرادی زیر شکنجه استقامت کرده بود. آقای رجائی از این دوران هیچ نمی گفت.
به من بگوئید برای ما چه کار کرده اید!
وقتی شهید رجایی نخست وزیر شده بود و مدت خیلی کمی از فعالیت کابینه او در آن اوضاع و بحران های سخت اول جنگ می گذشت، ستاد نماز جمعه تهران برای ایراد سخنرانی از ایشان دعوت کرد.
وقتی در مقابل مردم قرار گرفت، در اواسط صحبت هایش به جای این که مثل بعضی از مسئولین به مردم بگوید باید صبر کنید تا دولت بتواند به کار مسلط باشد، برعکس از مردم می خواست و به آن ها خط می داد که ای مردم شما باید یاد بگیرید به من بگویید: که تو برای ما چه کار کرده ای؟[ایجنا]
ریشه تاریخی اربعین/حضور جابر در کربلا/بازگشت اسیران/الحاق سرمطهر به بدن/راهپیمایی وانتفاضه اربعین
مردم ,یک ,نمی ,دولت ,ها ,وزیر ,به من ,آن ها ,آقای رجائی ,به آن ,از مردم ,مردم کشورم خجالت
درباره این سایت